لفور سلاملفور دوست داشتنی و زیبا

شعر طنز(خوشا آنان که دانشجو ندارند.اتل متل یه مورچه.حسنی نگو جوون بگو)

شعر طنز(خوشا آنان که دانشجو ندارند.اتل متل یه مورچه.حسنی نگو جوون بگو)

خوشا آنان که دانشجو ندارند

خوشا آنان  که  دانشجو  ندارند
دو تا این سو دوتا آن سو ندارند

که  از شهریه ها غمباد گیرند
چو  پولی  تا  نوك  پارو   ندارند

هر آن کس را که دیدي هست دلشاد
به  دور  از  ناله  و  اندوه     و    فریاد

بدان  فرزند  ایشان  نیست  راهی
پدرجان ، سوي        دانشگاه آزاد

غذایش   را     بجز   کوکو  ندیدم
به   زیر   پاش   یک   زیلو   ندیدم

درون  خانه اش  را  هر چه گشتم
به  غیر   از  پنج  دانشجو   ندیدم

===============

 اتل متل یه مورچه

اتل  متل  یه مورچه
قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد
پاي   اونو   لگد کرد

مورچه   پا   شکسته
راه نمی ره  نشسته
با برگی پاشو  بسته

نمی تونه     کار کنه
دونه     هارو  بار کنه
تو   لونه    انبار   کنه

مورچه جونم تو ماهی
عیب   نداره   سیاهی
خوب   بشه  پات الهی

============

 حسنی نگو جوون بگو

حسنی  نگو  جوون  بگو
علاف و چش  چرون  بگو

موي   ژلی ،ابرو     کوتاه

زبون   دراز ،  واه  واه  واه

نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه   نازي   و    پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها   توي    کافی   شاپ
نگاه   می کرد   به  بشقاب !

باباش می گفت : حسنی

می ري   به     سر بازي ؟

نه  نمی رم   نه  نمی رم
به   دخترا   دل می بازي ؟!
نه   نمی دم   نه نمی دم
گل پري    جون    با   زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلی   چرا  ویبره    میري ؟
دارم   میرم   به   سلمونی
که  شب برم  به مهمونی
گلی     خانوم     نازنین

با   زانتیاي    نقطه چین

یه کمی به من سواري می دي ؟!
نه که   نمی دم  چرا   نمی دي ؟

واسه اینکه من قشنگم

 درس    خونم     وزرنگم

اما تو چی ؟
نه کا رداري ؟ نه مال داري ؟

فقط هزار خیال داري
موي ژلی ،ابرو کوتاه 

 زبون دراز ،واه واه واه
در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه
پري کوچولو ، تپل مپولو

 میاي با من بریم بیرون ؟
مامان پري ،از اون بالا
نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوي ! بی حیا
برو خونه تون تو را بخدا
دختر   ریزه       میزه
حسابی    فرز و  تیزه
اما تو چی ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟

فقط هزار خیال داري
موي ژلی ،ابرو کوتاه

زبون دراز ،واه واه واه

نازي اومد از استخر
تو  پوپکی  یا  نازي ؟
من   نازي    جوانم
میاي بریم کافی شاپ؟
نه جانم
چرا نمی اي ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب

پایین ،بالا ،شمال ،جنوب

دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟

فقط هزار خیال داري
موي ژلی ،ابرو کوتاه

زبون دراز ،واه واه واه

حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت
ان شد ورفت تو چت رووم
گپید با صد  تا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره اي چی هستی ؟

تو دنیاي مجازي
علافی کرد وبازي
خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
چاهار   تا شرعن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
حسنی اومد موهاشو
یه  خورده   ابروهاشو
درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت و  شاد شد
زي زي شد و دوماد شد

نظر بده تا دلی را شاد کنی
نظر ندادی الهی باد کنی